بررسی واقعیت ترجیح دست در انسان
تامس کارلایل در سال 1871 میلادی نوشت: «سربازی که سپرش را با دست چپ و سلاحش را با دست راست میگیرد شانس بهتری برای زنده ماندن تا نبرد بعدی دارد. رزم آوری که سپر را با دست راست میگیرد نمیتواند به آسانی و چالاکی
تألیف و ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون
منبع:راسخون
تامس کارلایل در سال 1871 میلادی نوشت: «سربازی که سپرش را با دست چپ و سلاحش را با دست راست میگیرد شانس بهتری برای زنده ماندن تا نبرد بعدی دارد. رزم آوری که سپر را با دست راست میگیرد نمیتواند به آسانی و چالاکی نیمهی چپ سینهاش را که قلب در آن قرار دارد از ضربههای مرگبار دشمن حفظ کند. این قاعدهی سادهی زنده ماندن که در اعصار پیش شناخته شد از نسلی از سربازان به نسل بعدی منتقل گردید، و به قول مورخان، این، شاید این امر را توضیح دهد که چرا تنها معدودی از افراد (در حدود ده درصد) اکنون از دست چپ استفاده میکنند.» این تنها انسانها هستند که دست راست را ترجیح میدهند. در میان دیگر جانورانِ بررسی شده، دیده شده است که هر یک از افرادِ گونه، پایی را به پای دیگر ترجیح میدهند، ولی در هر گونه، تقسیم بین راست و چپ متعادل است.
بررسیهای مردم شناختی نشان میدهند که چپ دستها از آغازِتاریخِ مکتوب به طورِ مظلومانه ای در اقلیت بودهاند. در کارهایِ هنریِ پنج هزار سال پیش، بیش از نود درصد افراد که در حال انجام دادنِ کارهای دستی تصویر شدهاند از دست راست استفاده میکنند. بررسی دست نوشتههای نژاد کرومانیون که در آن تعداد دفعاتی که دست راست یا چپ دارای نقش بود برآورد میشد، همین گرایش را نشان داد. هنوز به اعتقاد معدودی از روان شناسان مانند کارلایل، فشارهای فرهنگی، از قواعد جنگ گرفته تا دستورهای اساتید خوش نویسی، مسئول ترجیح دست هستند. اما این سخن روشن نمیکند که چرا تاکنون هیچ جامعهی انسانی، دست چپ را ترجیح نداده است. اکثر روان شناسان معتقدند که ژنها تا حدی این عدم تعادل را توضیح میدهند، ولی معلوم نیست که چگونه ترجیح دست از نسلی به نسل بعد منتقل میشود. بررسیهای خانوادهها نشان میدهند که فرزند دو فرد چپ دست به احتمال پنجاه درصد چپ دست خواهد بود. روان شناس انگلیسی، ماریون آنت، در پلی تکنیک لانچستر بر آن بود که چپ دستی نتیجهی دو ژن مغلوب است که در واقع فقدان ترجیح یک دست را رمز میدهند. بنا بر این، فرزندانی که دو ژن مغلوب به آنها میرسد از احتمال برابری برای راست دست یا چپ دست شدن برخوردار خواهند بود.
بسیاری از صاحب نظران عقیده دارند که سازمان بندیِ نامتقارن مغز با ترجیح یک دست پیوند دارد. در اواسط دههی 1860 میلادی، عصب شناس فرانسوی، پُل بروکا، دریافت که در راست دستها، گفتار تحت فرمان نیم کرهی چپ مغز است. بروکا این نظریه را مطرح کرد که در چپ دستها کنترل گفتار به سمت راست مغز منتقل میشود. ولی در دههی 1970 میلادی، عصب شناسان کشف کردند که مرکز تکلم تنها در معدودی از چپ دستها (طبق یک بررسی تنها در حدودِ پانزده درصد از آنان) در نیم کرهی راست واقع است. گرچه دانشمندان هنوز به وجودِ چنین ارتباطی معتقدند، اما دقیقاً نمیدانند که ارتباط گفتار و ترجیح دستها چگونه است.
بیش از صد سال پس از آن که بروکا پیوندی را بین سازمان بندی مغز، گفتار، و کاربرد دست مشاهده کرد، روان شناس کانادایی، پُل باکان در دانشگاه سایمن فریزر، اظهار عقیده کرد که آسیب مغزی وارد آمده در ضمنِ تکوین جنین یا در هنگام تولد، مسئول چپ دستی است. بر طبق فرضیهی بحث انگیز او، که بر کار با میمونها مبتنی است، کمبودِ اکسیژن سبب آسیب دیدنِ یاختههای نیم کرهی چپ میشود. برای جبران این امر، مغزِ در حالِ تکوین، کنترل مهارتهای حرکتی و کارکردهای دیگر را به نیمهی راست وامیگذارد. باکان در جهت بسط نظریهخود بیان داشت که گرچه آزردگی در اکثر چپ دستها جزئی است، شاید آزردگی گستردهتر در افراد دیگر، تعداد نسبتاً زیاد چپ دستها را در میان مبتلایان به دش خوانایی (Dystexia، اختلال عصبی که با اشکال در خواندن همراه است)، لکنت زبان، صرع، خودگرایی (Autism، اختلالی که در آن فرد مبتلا مایل به برقراری روابط اجتماعی با دیگران نیست)، و دیگر اختلالهای مغزی توجیه کند. ولی شاید هم سازمان یابیِ دوبارهی کارکردهای مغز، مزیتی را به چپ دستها اعطا کند: تعداد بیش از انتظاری از چپ دستها نیز در بین هنرمندان و کودکانِ دارای استعداد ریاضی به چشم میخورند.
دو روان شناس این عقیده را مطرح میکنند که خودِ طبیعت در بنیادیترین تراز خویش، عدم تقارن را ترجیح میدهد. شاید این عدم تعادلِ جهان شمول، ترجیحِ زیست شناختیِ بعضی از جهتها را توجیه کند؛ این ترجیحها از حرکت چرخشیِ سازوارههای تک یاختهای (مثل این که همهی اعضای یک گونه میل دارند در یک جهت شنا کنند) تا مارپیچ شدن صدف حلزون و از آن جا تا سازمان بندی مغز انسان گستردهاند. به عقیدهی روان شناسان به نظر میرسد که ژنها و عوامل دیگر نقشهایی فرعی در تقویت یا سرکوب تأثیری بنیادی ایفا میکنند، تأثیری که در مورد گفتار و مهارتهای دست، تکوین مغز جنین را به سمت تخصصی شدن نیم کرهی چپ هدایت میکند. کوربالیس و مورگان بر آنند که این عامل مؤثر هدایت کننده یا عامل انتقال به چپ،که هنوز هویت آن معلوم نشده است،درمایعِ تخمِ بارور نشدهی انسان وجوددارد. ولی دربعضی موارد،عامل انتقال به چپ،که وجود آن در این مایع احتمالاً از عوامل ژنتیک تأثیر میپذیرد، حضور ندارد،یا مثلا ًمغلوب ژنهای دیگر یا عدم تعادل هورمونی است. در این صورت ممکن است سازمان بندی مغزدرجنینِ در حالِ تکوین از الگوی متعارف عدم تقارن منحرف شود، که از نتایج احتمالی آن چپ دستی است.
چرا طبیعت، انتقال به چپ را بر تکوین مغز تحمیل میکند؟ ممکن است علت آن ترجیح دستِ بنیادیترِ کائنات باشد. بر طبق آزمایشهای فیزیک که در سال 1957 میلادی انجام شدند، برخی از فرایندهای زیر اتمی، مثل شکلهای معینی از پرتو زایی، چپ را ترجیح میدهند. ارتباط بین شیفتگی طبیعت به چپ و ترجیح دستها، هنوز اثبات نشده است. اما اگر چنین ارتباطی وجود داشته باشد در این صورت شاید بتوان چپ دستها را، که با یک گرایشِ تقریباً جهان شمول مخالفت میکنند، سرسختترین ناهمنوایان جهان به شمار آورد.
بررسیهای مردم شناختی نشان میدهند که چپ دستها از آغازِتاریخِ مکتوب به طورِ مظلومانه ای در اقلیت بودهاند. در کارهایِ هنریِ پنج هزار سال پیش، بیش از نود درصد افراد که در حال انجام دادنِ کارهای دستی تصویر شدهاند از دست راست استفاده میکنند. بررسی دست نوشتههای نژاد کرومانیون که در آن تعداد دفعاتی که دست راست یا چپ دارای نقش بود برآورد میشد، همین گرایش را نشان داد. هنوز به اعتقاد معدودی از روان شناسان مانند کارلایل، فشارهای فرهنگی، از قواعد جنگ گرفته تا دستورهای اساتید خوش نویسی، مسئول ترجیح دست هستند. اما این سخن روشن نمیکند که چرا تاکنون هیچ جامعهی انسانی، دست چپ را ترجیح نداده است. اکثر روان شناسان معتقدند که ژنها تا حدی این عدم تعادل را توضیح میدهند، ولی معلوم نیست که چگونه ترجیح دست از نسلی به نسل بعد منتقل میشود. بررسیهای خانوادهها نشان میدهند که فرزند دو فرد چپ دست به احتمال پنجاه درصد چپ دست خواهد بود. روان شناس انگلیسی، ماریون آنت، در پلی تکنیک لانچستر بر آن بود که چپ دستی نتیجهی دو ژن مغلوب است که در واقع فقدان ترجیح یک دست را رمز میدهند. بنا بر این، فرزندانی که دو ژن مغلوب به آنها میرسد از احتمال برابری برای راست دست یا چپ دست شدن برخوردار خواهند بود.
بسیاری از صاحب نظران عقیده دارند که سازمان بندیِ نامتقارن مغز با ترجیح یک دست پیوند دارد. در اواسط دههی 1860 میلادی، عصب شناس فرانسوی، پُل بروکا، دریافت که در راست دستها، گفتار تحت فرمان نیم کرهی چپ مغز است. بروکا این نظریه را مطرح کرد که در چپ دستها کنترل گفتار به سمت راست مغز منتقل میشود. ولی در دههی 1970 میلادی، عصب شناسان کشف کردند که مرکز تکلم تنها در معدودی از چپ دستها (طبق یک بررسی تنها در حدودِ پانزده درصد از آنان) در نیم کرهی راست واقع است. گرچه دانشمندان هنوز به وجودِ چنین ارتباطی معتقدند، اما دقیقاً نمیدانند که ارتباط گفتار و ترجیح دستها چگونه است.
بیش از صد سال پس از آن که بروکا پیوندی را بین سازمان بندی مغز، گفتار، و کاربرد دست مشاهده کرد، روان شناس کانادایی، پُل باکان در دانشگاه سایمن فریزر، اظهار عقیده کرد که آسیب مغزی وارد آمده در ضمنِ تکوین جنین یا در هنگام تولد، مسئول چپ دستی است. بر طبق فرضیهی بحث انگیز او، که بر کار با میمونها مبتنی است، کمبودِ اکسیژن سبب آسیب دیدنِ یاختههای نیم کرهی چپ میشود. برای جبران این امر، مغزِ در حالِ تکوین، کنترل مهارتهای حرکتی و کارکردهای دیگر را به نیمهی راست وامیگذارد. باکان در جهت بسط نظریهخود بیان داشت که گرچه آزردگی در اکثر چپ دستها جزئی است، شاید آزردگی گستردهتر در افراد دیگر، تعداد نسبتاً زیاد چپ دستها را در میان مبتلایان به دش خوانایی (Dystexia، اختلال عصبی که با اشکال در خواندن همراه است)، لکنت زبان، صرع، خودگرایی (Autism، اختلالی که در آن فرد مبتلا مایل به برقراری روابط اجتماعی با دیگران نیست)، و دیگر اختلالهای مغزی توجیه کند. ولی شاید هم سازمان یابیِ دوبارهی کارکردهای مغز، مزیتی را به چپ دستها اعطا کند: تعداد بیش از انتظاری از چپ دستها نیز در بین هنرمندان و کودکانِ دارای استعداد ریاضی به چشم میخورند.
چرا طبیعت، انتقال به چپ را بر تکوین مغز تحمیل میکند؟ ممکن است علت آن ترجیح دستِ بنیادیترِ کائنات باشد. بر طبق آزمایشهای فیزیک که در سال 1957 میلادی انجام شدند، برخی از فرایندهای زیر اتمی، مثل شکلهای معینی از پرتو زایی، چپ را ترجیح میدهند. ارتباط بین شیفتگی طبیعت به چپ و ترجیح دستها، هنوز اثبات نشده است. اما اگر چنین ارتباطی وجود داشته باشد در این صورت شاید بتوان چپ دستها را، که با یک گرایشِ تقریباً جهان شمول مخالفت میکنند، سرسختترین ناهمنوایان جهان به شمار آورد.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}